جماک گفت که تونی این پسر می آید که بیاید او را ببرید و سپس بروید ساشا را بردارید. تونی بیرون آمد و ساشا قبلاً در ماشین بود و jmacs schlong را می مکید. آن نوزاد نمی توانست انتظار داشته باشد که آن گلو را در گلو خود بگذارد. او از ماشین بیرون آمد و لباس فوق العاده ای بر تن داشت. او غنایم خود را تکان داد و آنها به طور کامل از آب درآمدند. یک بار insiDe ، او شروع به در آوردن کرد و الاغ مجلل خود را نشان داد. Jmac آن را بیش از حد در روغن بچه پهن کرد و او همچنان به تکان دادن آن در اطراف سکس با زوری ادامه داد. او شکاف نازک خود را له کرد و مقدار بیشتری از خروس را مکید. او این خروس را در حالیکه الاغ خوشمزه اش به اطراف می پرید ، می چرخاند. او بیدمشک خود را خراب کرد و آب ناودانی در سراسر صورت پر زرق و برق او گرفت.