جیلیان جانسون علاقه زیادی به استادش ، آقای. جکس اسلاهر. جیلیان از زمانی که این کودک در دوره خود ثبت نام کرده است ، به فکر لعنت به استادش بوده است. او در حال حرکت استمنا به ساق بلند سیاه و سفید خود را محکم و ترک سفید مرطوب سفید. فقط فکر پروفسور لعنتی اسلایر جیلیان را آبدار می چکاند. بنابراین می توانید تصور کنید که چگونه بیدمشک او برای تپش بزرگش تپش می زد وقتی جیلیان متوجه می شود که استاد قدیمی او به محله نقل مکان کرده است! جیلیان یک بشقاب بیسکویت می آورد تا جکس را جلب کند و امیدوار است که این مرد حتی شیرین فیلم سکسی خارجی زوری تر هم دوست داشته باشد-بدن تنگ و زرق و برق دار او با قوطی های شیر شاد و گازی زیبا و گرد! به نظر می رسد خیال خیس جیلیان سرانجام واقعی می شود!