بریک در تمام زندگی خود فقط دو چیز را می خواست: آتش نشان بودن و شکاف خیس خورده. تنها چیزی که بین او و خیال آتش نشان بودن باقی می ماند ، جسمانی اوست ، اما وقتی این چاب دکتر را می بیند. جادا استیونز وارد خانه می شود ، تنها چیزی که به ذهنش می رسد این است که بدن او از گودال خوب است! خوشبختانه از نظر او ، ذهن جیدا نیز مانند ذهن او کثیف است سکس زوری وحشتناک ، بنابراین دومی که کودک کوچک از اجساد ضخیم خود دیدن می کند ، او برای به دست آوردن یک مزه به زانو در می آید! او بیدمشک مرطوب خوش طعم و مقعد کوچکی را محکم می کند تا جادا خیس شود ، و سپس آن دکتر کثیف را به او نزدیک می کند تا زمانی که او به سختی جمع شود! یک روز ارزشمند زیبا برای آجر ، اما شما می دانید آنها چه می گویند: خانمها عاشق مردی با لباس فرم هستند.