من رفتم تا بچه های بدون لب خود را که برای این مهمانی فتیش سفارش داده بودم بردارم. من لیندسی را دیدم که تمام بیکینی های روی قفسه را می پیمود و این دختر بچه بیکینی را انتخاب کرد که با طرح رنگ دوچرخه من همخوانی داشت. من می دانستم که یک یخ شکن مناسب و زیبا خواهد بود ، بنابراین به او گفتم او در کنار دوچرخه من عالی به نظر می رسد و اینکه بیکینی چگونه با آن مطابقت دارد. ما کمی صحبت کردیم و او واقعاً پاسخگو بود و سکس گروهی زوری به من اجازه داد تا از او در کنار دوچرخه ام عکس بگیرم تا بتوانم آنها را به مجله ارسال کنم. همانطور که در مدت کوتاهی وقتی این نوک های پف دار برجسته را دیدم ، همه چیز را در مورد تخلیه عکس فراموش کردم و همه چیز را متمرکز کردم و روی تیراندازی بار خود در سراسر غنایم محدود و گرانبها تمرکز کردم. او همه برای آن بود. همه چیز برای فرار از زندگی خانگی وحشتناک او و همسری که حتی از روابط عاشقانه او قدردانی نمی کند. او حتی به من اجازه داد حلقه ازدواجش را در استخر من بریزم. بعد از گذراندن دوران جوانی آن را شکار کردم اما نشان داد که او چقدر از ازدواج کردن متنفر است.