من در اوایل این هفته در هتلی اقامت داشتم و سعی می کردم استراحت کنم. من مدام این صدای داغ را می شنیدم که در بیرون پنجره من با تلفنش با صدای بلند صحبت می کرد. آن بچه در اول اول نگرش جدی داشت اما بعد آمد. به نظر می رسد که او از شهر خارج شده و به دیدار خانواده ای رفته و پسرش پس از دعوا ، دوست پسر او را رها کرده است. او را در اتاقش قفل کردند و چیزی جز تلفن روی او نبود. او آمد تا در اتاق من بعد از چند بار اقامت متقاعد دیدن سکس زوری شود. او به شدت از دوستش عصبانی بود و وقتی من به او پیشنهاد پول دادم و راهی برای دریافت مجدد از مردش داشت ، گوشش درگیر بود. این عزیز کوچک واقعاً می دانست که در گونی چه می کند. نمی خواهی این یکی را از دست بدهی ،