خیلی خسته شده بودم از آن سکس زوری با زنان بچه های نالایقی که درباره توانایی ها و منابع خود دروغ می گفتند. یک مصاحبه شونده برای من باقی مانده بود و همین حالا باید تعدادی را استخدام کنم. من خیلی گیج بودم و اون پسر خیلی شیرین بود. به نظر می رسید که او هیچ وقت قبلاً نظاره گر رخ نبوده است. خیلی عصبی بود. من او را در حال بررسی دوستان سوتینم گرفتم ، بنابراین او را در محل قرار دادم. قبل از اینکه بخواهم او را مجبور کنم ، کمی او را اذیت کردم. بعد از اینکه جاک او را درون خودم داشتم ، می دانستم که او برای موقعیت تازه مناسب است. او من را روی صندلی مورد علاقه ام پیچاند و روی میز کارم را تمام کرد. امیدوارم او به همان اندازه که کار می کند سخت کار کند.