من تازه مشغول کار خودم بودم که متوجه شدم گلد از تلفنش ناراحت شده است. من فکر می کنم آسانسوری که این نوزاد سعی داشت با آن تماس بگیرد باعث مشکلات او شده بود و متوجه شد که من مضطرب به نظر می رسم. من همچنین نمی توانم به شلوار صورتی خوش قیافه او کمک کنم ، اما در حالی که خم شده بود تلفنش را بردارد ، فوراً من را بلند کرد! من کنار هانی ایستادم ، او توضیح داد که چگونه از این واقعیت که راننده اش گم شده است ، ناامید شده است! سپس این زنبق ناز از من خواست که سوار شوم ، که از دادن آن به این دختر هوس میله ای بیشتر خوشحال شدم! از آنجا که ms طلا باید هزینه سوار شدن او را بپردازد ، من به او فرصتی دادم تا نوعی تهیه کند و این عسل وحشی دقیقاً می سوپر زوری دانست منظور من چیست! او در طول مدتی که با ماشین به محل من برمی گشتیم ، حفره محکم و ضربه گیر شگفت انگیز خود را به من نشان داد. عسل نمی توانست منتظر بماند تا بدون لباسش لباس بدنش را از بین ببرد و بدن برهنه کامل خود را به نمایش بگذارد ، در حالی که خروس من را مکیده و سوراخ می کرد تا نوعی سریع تهیه کند! امیدوارم عسل بداند دفعه بعد که برای رانندگی ناامید شده است با چه کسی تماس بگیرد-این روی خروس من است!