روز دیگر در دفتر بودم و منتظر مشتری بزرگم بودم که مدلی که می شناسم عکس را برای من ارسال کرد. اون بچه خیلی وحشی به نظر می رسید من فکر می کردم وقت دارم یکی را قبل از برخوردم کنار بگذارم ، زیرا در تمرکز مشکل داشتم. من در دستشویی مشغول نوازش داستان سکسی گی زوری بودم در حالی که مشتری من به دنبال من بود. خوب ، او مدام به دنبالش بود و با چمدان در دست من را کشف کرد. من کاملاً فکر می کردم که او قصد خروج و امضای قرارداد با هر شخص دیگری را دارد. من ناامید بودم و او این را می دانست. من فکر می کنم Weenie من در داخل او آتش سوزی کرد. او خیلی زود شلخته شد او به من گفت که رضایت او را جلب کنم و او با من امضا خواهد کرد. او در ظاهر خود شایسته به نظر می رسید ، اما بدن ایده آل را پنهان می کرد. من تا به حال اینقدر هیجان زده نشده ام که در حال تکان خوردن باشم. او به همان اندازه خوب بود که تجارت می کرد. نمی توانم توصیف کنم او چقدر داغ است. او باید ساعت را تماشا کند