این سومین سالگرد ازدواج آنها بود و ونسا وراکروز معتقد بود شایسته است که یک هدیه کوچک به زنبور سکس زوری گروهی عسل خود بدهم. این شیوه او برای قدردانی از سالهای بزرگی بود که Chanel Preston به او داده بود. آنها در واقع یکدیگر را دوست داشتند و متعهد بودند که آن را برای دراز مدت نهایی کنند. فقط نکته این بود که ونسا در گرفتن هدیه وحشتناک بود و وقتی این بچه بچه تانگ را به شانل نشان داد ، حداقل می توان گفت ناامید شده است. اما ونسا ترفندی در آستین خود داشت و مطمئناً شانل را متقاعد می کرد ، او اکنون هدیه را دوست دارد!