روز دیگری در محل کار بود و تلفن را برای فیلم لز زوری مانوئل پاسخ می داد. رئیسش ، نیکا ، از ناهار برگشته بود و این بچه در آن مینی پیراهن ، بلوز تنگ ، نایلون و کفش پاشنه بلند بسیار گرم به نظر می رسید. شیرهای غول پیکر او بدون آن بلوز تنگ کاملاً ظاهر نمی شد. او به دفتر خود بازگشت و با هم پیمانش تماس جنسی برقرار کرد. وقتی داشت با دوستش تلفنی صحبت می کرد ، شروع به بازی با کرک مرطوب و دوست داشتنی خود کرد و این بچه های بزرگ را بیرون کشید. وقتی مانوئل وارد پاهایش شد ، پاهایش پهن شده بود و قوطی های عظیمش بیرون آمده بود ، وقتی مانوئل وارد شد. آن مرد خواست تا در دستشویی معاف شود و او به سرعت از این لحظه ناخوشایند فرار کرد. در حالی که در دستشویی بود ، در محل خروجی ادرار ، نیکا وارد شد و او را به دیوار مجبور کرد. او به سرعت رفت پایین و شروع به گلوی غیرقابل تصور کرد که او را با آن بچه های سنگین لعنتی می کرد. سپس ، او را به دفتر عقب کشاند و او را مجبور کرد که گربه جذاب خود را بخورد تا بتواند شغل خود را حفظ کند. سپس ، او مجوز کامل برای فاک آن گربه وحشی را دریافت کرد. او را روی میز خم کرد و در حالی که کوزه های غول پیکرش به اطراف می پرید ، آن گربه را کوبید. او در سراسر دفتر کارش مورد ضرب و شتم قرار گرفت و روی صورتش با آب میوه مرده پوشیده شد.