در فلوریدا آفتابی جنوبی ، یک روز سوزان بود. ما به ساحل رفتیم تا استعدادهای تازه ای را برای شرکت در مسابقه بیکینی کشف کنیم. ما برخی از جواهرات واقعی را کشف کردیم ، سکس نیمه زوری و مقدار آنها بیشتر از آن زمان بود که می توانستند با ما خوش بگذرانند. ما مسابقه را به روش زیر انجام دادیم و خانم ها فقط مرده بودند. برخی از آنها در واقع همه چیز را برای تخیل باقی نگذاشته بودند. به نظر نمی رسد که این موضوع کسی را اذیت کند. ما دخترانی داشتیم که از سراسر جهان آمدند. من نمی توانم چشمانم را از همه پیچ های داغ بیرون بیاورم. پس از اعلام برندگان ، به دختران دیگر هیچ گزینه ای برای برنده شدن جوایز خاص نرسیدیم. برخی دیوانه تر از دیگران مانند مولانی بودند. این بچه بیشترین جایزه را می خواست. او آن را با برخی از دختران دیگر دریافت کرد. نیکول جایزه بزرگ خودش را می خواست ، بنابراین جاش را با وازو گرد بی عیب و نقص خود پشت میله گرفت. یک روز عالی با جوایز نقدی و تقدیر بود. همه برنده به خانه رفتند.