آلیس مرچسی به دنبال یک دوست دمار از روزگارمان در تلفن بود که برادر ناتنی اش ، بامبینو از سکس زوری وحشی دانشگاه به خانه آمد. این بچه وقتی نگاهش به گوشی متوقف شد ، دیگر به تلفنش نگاه نمی کرد. او همانجا در خانه ای که می توانست فاک کند ، یک وانگ داشت آلیس به اتاقش رفت و شروع به خرید جدید با او کرد. او قاشق هایش را نشان داد و به او یادآوری کرد که آنها فقط خواهر و برادر کوچک هستند. این پسر شورتش را انداخت و او چیزی غیر از آب نبات چوبی اش را برای خوردن داشت. او خواسته های او را پر کرد و خروس بزرگ او شکاف او را پر کرد. او در تمام تابستان به دنبال خروس برای لعنتی نیست.