من روزهای دیگر در کنار دوستانم اقامت کردم تا کارهای کاغذی را رها کنم. آن پسر در خانه نبود ، بنابراین تصمیم گرفتم آن را با دخترش بگذارم. آن بچه به زیبایی پرسید که آیا من بلعیدن آب می خواهم. من واقعا عجله ای نداشتم ، بنابراین قبول کردم. کمی می دانستم که Kodi برنامه خود را داشت. او فیلم گاییدن زوری آب را به تمام شورت های من ریخت. من گیر کرده بودم و تنها راه نجات بیرون آوردن شلوارم بود تا خشک شود. اتفاقاً آن روز آزاد توپ می زنم. کودی دستگیره من را دید که آویزان بود و برای به دست آوردن ظاهری بهتر روی زانو افتاد. نمی دانستم چه کار کنم. درست قبل از اینکه لب هایش را روی خروس من بپیچد ، از من پرسید که قصد انجام چه کاری را دارم. در آن زمان ، من نتوانستم همه کارها را انجام دهم ، اما ایستادم و اجازه دادم او را لمس کند. هیچ چیز مانند یک عسل کوچک سبک و جوان نیست که بخواهد فاک شود. خاله او بسیار ارزشمند و تمیز بود و او بهترین و شگفت انگیزترین زوج های شاد را داشت. من فکر می کنم او قبلاً این کار را کرده است و احتمالاً آخرین بار نخواهد بود.