من یک شب تیفانی را در یک کلوب شبانه گرفتم و چون قرارداد را نپذیرفتم ، او را دعوت کردم تا بعد از ظهر بعد با من آفتاب بگیرد. آن نوزاد در مورد رویای خود برای فیلمبرداری در حالی که با 2 پسر بازی می کرد ، به من می گفت ، بنابراین من فیکوس و وودو را صدا کردم. وودو در حال گذراندن وقت بامزه زیبا بود که ناگهان یک هلیکوپتر پرواز کرد و هر کسی بدون آن سقوط کرد. معلوم شد که چتر نجات وودو وارد شده است. تیفانی شوکه شد و ما از آن استفاده کردیم. او بیلبونگ های عظیم را بیرون کشید و آن الاغ بزرگ فیلم های سکسی زوری را به کار انداخت. سرانجام ما روی صورت او قرار گرفتیم و او از کل این تجربه هیجان زده شد. من فکر می کنم در مورد تحقق بالاخره خیال خود و تماشای پسر دوم که شناور بود واقعاً هیجان انگیز بود.