من شنیدم که اوکسونا با تلفن با یک شرکت کابین بحث می کند. آنها مبلغ مسخره ای را برای دو ساعت رانندگی به خانه خانواده اش هزینه می کردند ، بنابراین من خدمات خود را زوری کردن خاله ارائه کردم. آن دختر بچه اصرار داشت به من پول بپردازد ، اما من معتقد بودم که این راه برای من بسیار عالی خواهد بود. Oxaunna بسیار ناراحت شده بود و بدون ماشین من می خواست ، بنابراین من هم رضایت دادم. ناگهان متوجه شد که نمی داند کجاست. من به او پیشنهاد دیگری دادم ، پول تاکسی برای تحریک دهان و شاید کمی مکمل. Oxaunna قبول کرد و تقریباً چند دقیقه بعد در گلوی سرسبز و شکاف طنازی جذابش توپ غیرقابل تشخیص بود.