ویدیوی Mid داستان کردن زوری مامان Day Lay (خانم راکل)
من در یک کلوب شبانه با یک مامان وحشی ملاقات کردم که تقریباً هیچ روزی در اوج آن نبود. شلوغ ، پر سر و صدا بود و ما تعداد کمی دختر با خود داشتیم ، بنابراین من فقط شماره خود را به او دادم و مشغول کارم شدم. با کمال تعجب ، آن نوزاد تماس گرفت و می خواست به محل ما بیاید. وقتی وارد شد ، می خواست بداند چرا ما اینقدر دختر داریم داستان کردن زوری مامان که برای جلب توجه ما می جنگند. لوی وزن 10 کیلوگرم خود را بیرون آورد و به او گفت که خودش بررسی کند. راکل در این موقعیت قرار گرفت و به سمت پایین حرکت کرد. لوی تپه هایش را پیچ و تاب کرد و پیش از انفجار بار در سوراخ صورتش.