من مجبور شدم برای فرم شکایت امضاء کنم چون برخی از افراد محله مهمانی برپا کردند و سر و صدا کردند. صاحبان خانه در خانه نبودند ، بنابراین من گفتم دختر خانواده از نو برمی گردم. آن نوزاد گفت که 18 ساله است و امضا می کند. به او گفتم من به امضای صاحب خانه نیاز دارم. وقتی داشتم می رفتم که بروم ، او مرا گرفت و به من گفت زنگ در خانه اش درست کار نمی کند. باید امتحانش میکردم. به سمت در رفتم و او مرا به سمت عثمانی کشید. سعی کردم بلند شوم اما او چنگال من را گرفت. او به من گفت اگر به والدینش نگویم از من مراقبت خواهد کرد. هالی اندامی بی عیب و نقص داشت. نوک سینه های صورتی اش چیزی بود که من به آن نیاز داشتم. سرنوشت او بسیار منقبض و زیبا بود. می توانستم سوپر زوری خارجی تمام روز او را بیرون غذا بخورم ، اما هنوز کاری برای انجام دادن داشتم. نمی توانم مقدار بیشتری بگویم. او کامل بود. فقط باید خودت او را بررسی کنی