احساس می کردم با اشلین در جریان است. من خیلی تلاش می کردم که با او خوب باشم ، اما این بچه به دنبال بهانه هایی می آمد تا با من معلق نباشد. خسته شدم و به اینجا رفتم. از دیدن دوستش بین پاهایش تعجب کردم. او کاملاً داشت دختران من را لیس می زد. عکس گی زوری نمی دانستم چه بگویم. وارد شدم و یکی و دیگری را غافلگیر کردم. او احساس بدی داشت که مرا به خاطر دوست دخترش منفجر می کرد ، بنابراین از من پرسید که آیا من می خواهم برای جبران آن شرکت کنم. حتی دوبار فکر نکردم. من هر دو را به هم زدم و مطمئن شدم که آنها مرا دوباره بدون حلقه رها نمی کنند. من تقریباً هیچ بوی غنیمتی ارزشمند به اشلین ندادم ، در حالی که پیراهن من در دوستش غیرقابل تشخیص بود. بعد از اینکه بارم را روی صورتشان پاشیدم ، آنها آن را لیسیدند.