من و هانتر پیچ اشتباهی کردیم و در منطقه ای دور از هرگونه بزرگراه اصلی حرکت کردیم. همه خیابان ها غیرقابل تشخیص بودند تا عكس سكس زوري زمانی که ما یک دختر را در حاشیه جاده مشاهده کردیم که سعی می کرد لاستیک تخت او را تعمیر کند. وقتی برای کمک به او رفتیم ، این بچه به ما پول داد ، اما چیز دیگری را در نظر داشتیم. من دوربین را در دست داشتم ، بنابراین شکارچی لاستیک خودرو را عوض کرد و ما متوجه شدیم دختر زیبا ما ازدواج کرده است و یک فرزند دارد. پس از تعویض لاستیک ، به او توضیح دادیم که قصد ندارد روی دونات دور برود. ما سرانجام او را متقاعد کردیم که در مدت زمانی که ما برای یدک کشیدن ماشین خود هماهنگ کرده بودیم ، به محل ما بازگردد. در طول بازگشت به خانه ، شکارچی جادوی خود را انجام داد. وقتی به محل او رسیدیم ، امیلی مایل به بدست آوردن او بود. هانتر نایلون های توری ماهی خود را پاره کرد و پس از زدن گوزوی زیبا و زیبا به ندرت این چاقو سوراخ صورت او را پر کرد. امیلی سوت یک چشم خود را برای سواری برجسته گرفت و سپس از ترشح اسپرم در تمام صورت او استقبال کرد.