بابی داستان زوری کردن خاله استار و جیمز دین در خواهر داغ خواهران من
بابی و جیمز که به طور مشترک بزرگ می شدند ، پیمانی بسته بودند که اگر یکی از آنها در روزهای سخت به سر می برد و نیاز به دستی داشت ، دیگری به او کمک می کرد. سالها بعد جیمز پس از بیرون راندن توسط دوست دخترش در درببی ظاهر می شود. با داشتن وسایلش در کیسه های زباله ، هیچ شغلی ، و جایی برای رفتن ، این چاب او را به یاد توافق قبلی آنها می اندازد ، و التماس می کند که مدتی روی مبل او بخوابد. با هم می نشینند تا این را بفهمند ، آنها باید صحبت کنند. بله ، این کودک سرگرم است و بله ، آنها توافق کردند ، اما این سالها به درازا کشید. در حالی که بابی صحبت می کند به خاطر می آورد که داستان زوری کردن خاله او اولین مردی بود که او بوسید ، و پیدا کردن او هنوز نقطه نرمی برای او دارد و تصمیم می گیرد که کمی روی مبل او فوق العاده باشد. در واقع ، کمی وقت با او ضربه زدن به چنگ زدن به مبل خود ، همانطور که در حال حاضر ، ایده ای حیرت انگیز است.