جین ماری به دنبال اسلحه تازه وارد مغازه اسلحه شد. دوست پسر سابق مشتاقش در گذشته به او حمله کرده بود و این نوزاد از او محافظت می خواست. او می خواست یک اسلحه دستی بزرگ به دست آورد ، اما هیچ گونه اقدامی برای دستیابی به آن نداشت. ما با پرداخت خسارت در اتاق عقب مرکز تجاری ، پیشنهاد بهتری برای اسلحه به او پیشنهاد کردیم. پس از در نظر گرفتن معامله ، او موافقت کرد. او مکیده و لعنتی آن دیک را در اتاق عقب قرار داد. او خم شد و همانطور که به قفسه های عرضه محکم سکس زوری و گریه چسبیده بود ، سبک سگ داغ خود را به دست آورد. او گربه اش را کتک زد و شیر بیدمشک را در تمام گربه پر زرق و برقش گرفت.