گابریل با ما تماس گرفت زیرا بچه در کنار استخر چند میخ قدیمی روی سرش بود. ما آمدیم تا روز را نجات دهیم ، اما وقتی ما حاضر شدیم از منطقه استخر دور شده بود. ما دیدیم او چه پوشیده است و فوراً فهمیدیم چرا مردم از او عکس می گیرند. ساعت او در یک قطعه حماسی بود. خوب بدن او در آن حماسه بود. بزرگترین منحنی های او با این چیز مطابقت نداشت ، زیرا در سکس زوری عکس هر قسمت ممکن ظاهر شد. او خیلی خوب پرسید آیا می تواند کنار استخر ما دراز بکشد. ما فکر دوم را نکردیم. یک بار که به محل برگشتیم ، او مقدار بیشتری از سرما خوردن در کنار استخر می خواست. او یک نوع شادی دیگر می خواست. او مقداری روغن می خواست که به او نشان دهیم و لباس حمامش را شفاف تر کند. این مهم نبود زیرا به سرعت از بین رفت و طبیعت غول پیکر او دقیقاً دور دستگیره تاران پیچیده شد. مارانگوهایش دیک را نوشیدند. او آن را به پشت دهان خود نیز برد. وقتی که تازان او را در اطراف می پروراند ، تماشای درمان های مجلل او لذت بخش بود.