هرجا که می روید فرصتی برای ملاقات با دختران خلوت وجود دارد که با مکیدن یک میله کوچک تقریباً هیچ پولی به دست نمی آورند. این روز ما در حال تلاش برای تغذیه برخی از مادران فاسد در اتوبوس بودیم که جاسوسی کردیم این عزیز کوچک که از شیفت خود در مرکز خرید دیوروب خارج می شد. آن دختر بچه به عنوان پیشخدمت یا باریستا کار می کرد ، یا شغل دیگری که قصد ندارد به او مانند مکیدن وصیت نامه اش پول زیادی بدهد. یار ما پشت دوربین چند داستان بلند می گوید و زویی را به دست می آورد تا سوار اتوبوس شود. او فکر می کند این ممکن است بلیط او برای ستاره شدن باشد. ههههههه این اتوبوس فقط به شهر عوضی بوسه زوری می رود و شما مسافری هستید که سوار داغ سوار می شوید. یک بار زویی استنباط می کند که او در یک فیلم پورنو است ، او راضی نیست. درست مانند هر موقعیتی در زندگی ، پول نقد نظر مردم را تغییر می دهد. به محض این که این پنجاه سالگی شروع به پرواز در چهره او می کند ، زویی آماده می شود که قایق رانی خود را به صورت هر کسی بچسباند. جی وحشی قصد ندارد هیچ گربه ای به زیبایی زویی به هدر بدهد. این پسر او را در سرتاسر اتوبوس خم می کند و دیگ منقبض شده عسل خود را تا زمانی که تمام شود تمام می کند. وقتی یک دیگ عسل خالی است ، چه کار می کنید ، آن آشغال را به حاشیه بریزید. امیدوارم یک سواری واقعی به سوی Zoey پیدا کرده باشید زیرا ما مطمئن هستیم که شما را به آنجا نمی رساندیم.