اسکون های لعنتی خوشمزه این چیزی بود که سلینا بسته بندی می کرد. این توله سگ ها نرم بودند و مایل به مکیدن بودند. این عزیز می دانست چگونه آنها را تکان دهد و چگونه بدون ما گه را وسوسه کند! پیراهن های سلیناس دوست داشتنی بودند و این نوزاد زیبا ترین نوک سینه های کوچک را داشت که در آن زمان دیده سکس زوری خارجی شده بود. او ما را مجبور کرد که بر سر آن پسران بد قضاوت کنیم! چیز جالبی jmac به وجود آمد زیرا من آن جوانان را برای خودم خواستم! یک بار این پسر به آنجا رسید سلینا آن را روی jmac قرار داد و او دقیقاً همان چیزی را که برایش آمده بود به او داد. دوقلوها عزیزم!