دایا کاملاً محروم و زیر دوش قرار گرفت و در حال آمادگی برای بزرگترین ملاقاتی بود که نوزاد آن روز داشت. وقتی او جوک را چرخاند دوش اصلا کار نمی کرد. او براد متحد خود را می دانست که می دانست می تواند به او کمک کند. او چند شورت و یک تی شرت سفید به تن کرد تا تنها لباس تولدش را نپوشد. براد شروع به پیچیدن سوپاپ ها کرد و از او خواست مطمئن شود که دستگیره به طور کامل خاموش است و در حالی که او در حال انجام این کار بود ، با ترکیدن ناگهانی سکس تجاوز زوری آب از سر دوش اسپری شد. براد می خندد و نمی تواند جلوی خربزه های پر زرق و برق او را بگیرد و در سراسر انگشت خیس شده اش به وضوح قابل مشاهده است. آنها یکی دیگر از خنده های ارزشمندی برخوردار بودند تا اینکه دیا تصمیم گرفت چهره براد را در سینه های او فرو کند و او را به عنوان بازپرداخت خفه کند. برد نمی تواند اهمیت چندانی برای خیس شدن صورتش داشته باشد ، زیرا این قوطی باید این قوطی های شیر نرم را روی گونه اش احساس کند. او حرکت خود را انجام داد و دایا فهمید که دوش ثابت شده است ، او می تواند در اینجا یک فیلم خوب بدست آورد و سپس به موقع جلسه مهم خود را تمیز کند.