پس از درگیری های دیگر با دوست پسرش ایدرا در کنار پریسلی اقامت داشت. این دختر بچه مدام در مورد این بود که چگونه دوست پسر او این کار را نمی کند و سکس زوریxnxx چگونه نمی داند چه مقدار بیشتری انجام دهد. پریسلی گفت شاید ایدرا دیگر علاقه ای به بچه ها نداشته باشد. آیدرا لبخندی زد ، به چشمان پریسلی نگاه کرد و گفت این دقیقاً همان چیزی است که او فکر می کرد. پریسلی در این شانس ، به معنای واقعی کلمه ، پرید و نیمه را در دامان آیدرا قرار داد ، زیرا او را عمیقا بوسید. پس از آن پریسلی کنترل را در دست گرفت و نشان داد که یک عسل می تواند چه کاری انجام دهد ، زیرا شکاف و الاغ ایدرا را تا زمان آمدنش لیس می زد. ایدرا آن را بلافاصله پس داد. آنها سرانجام در شصت و نه قرار گرفتند تا زمانی که یکی از آنها خوشحال شد و در آغوش دیگران قرار گرفت.