پس از کنار گذاشتن کلاسهای روزانه خود در دانشگاه ، کیرا تصمیم گرفت تا در محل اقامت دوستانش بماند. با این حال ، یک بار این نوزاد به خانه اش رسید. تنها منزل پدر پدرش بود ، آقای. مک. او در زمان مدتی که آن مرد در حال جلسه سکته مغزی بود ، به در زد. آقای مک یک حوله دور خودش پیچید و به سمت در رفت و جواب داد. بعد از اینکه او به کیرا گفت که پسرش در خانه نیست ، متوجه شد که زیر حوله اش یک وانگ سخت بزرگ وجود دارد. کیرا که مصمم بود خودش تماشا کند ، وارد شد و در را پشت سرش بست. آقای مک اکراه داشت اما او اصرار کرد. سرانجام ، او روی زانو نشست و حوله اش را کشید و نشان بزرگ او را نشان داد. کیرا خوشحال شد. از آنجا ، او شروع به خفه شدن خروس او کرد. پس از مدتی از این ، آقای مک او سکس لز زوری را روی تخت برد ، جایی که قبلاً در چند حالت مختلف به عمه او نفوذ کرده بود تا تمام صورتش منفجر شود.