کریس با یک دختر کوچک للین آشنا شد و او را به پارک آورد تا آن روز را خوش بگذراند. نام او آوا بود و آن نوزاد دارای اندامی کوچک و وحشی بود. این ترقه بلند 5 فوت مایل به منفجر شدن بود و نمی توانست دستانش را از کریس دور کند. وقتی کریس مشتی را گرفت ، ما به سرعت با محله بزرگ او آشنا شدیم. آوا احساس کرد که شورتش در شلوارش بلند شده است و خیلی زود روی زانو در حال مکیدن بود. به نظر می رسد آنها تماشاگران را جذب کردند. کریس با عجله او را به آپارتمان برد تا بدن گرم و سستش را سکس زوری خاله راضی کند. آوا سوار و مته کاری کرد تا بتوان آن شخص را روی صورتش منفجر کرد.