کلوئی ادیسون در کتابخانه مشغول تحصیل بود که آن نوزاد با یک اشتیاق طولانی مدت مواجه شد. او یکی پس از دیگری برآمدگی بچه ها را که با او روی میز نشسته بودند احساس کرد ، اما حشرات آنها آنقدر بزرگ نبودند که بتوانند دانش آموز شلخته را راضی کنند. تا زمانی که او به جسی جونز نیاز نداشته باشد ، همین است. به محض این که احساس کرد اندازه خروس زیر شلوار جین او پنهان شده است ، فهمید که این چوب دونگ بزرگی است که منتظرش بود. کلویی که وانمود می کرد مداد می اندازد ، زیر میز خزید و شروع به مکیدن جسی درست جلوی همه کرد. این زن و شوهر هیجان زده برای پیدا کردن یک مکان خلوت فرار کردند ، و یک بار که آنها را به تنهایی پیدا کردند ، جسی سرانجام توانست واژن نوجوان سن قانونی سکسیزوری را به همان اندازه که خوشحال است رها کرده و بکوبد!