سیرا روبرتز در حین موج سواری در ساحل از استفاده از حیاط خلوت لو برای گرفتن حمام آفتاب استفاده کرد. هنگامی که او به محل خود بازگشت ، شگفت زده شد که همسایه مادرش با بیکینی کنار استخر دراز کشیده بود و مارنگوهای غول پیکرش به سختی بیش از حد پخش شده بودند. هانتر وارد حالت مخفی کاری کامل شد ، او در اطراف درختان و سکس زوری با خواهر زن تخته سنگها مانور داد تا جایی که به اندازه کافی نزدیک شد تا طعمه خود را به بردگی بگیرد. لوی به دنبال یکی از بچه های بزرگ سیرا رفت و آن بچه بی حیرت کرد. کمی بعد از خوشگذرانی ها ، شکارچی سرایرا را در تمام حیاط خانه اش پیچاند و سپس او را با حفره ای پر از تقدیر به خانه فرستاد.