کارمن دستیار ونسا بود و آن بچه امروز در خانه ونسا یادداشت می کرد. ونسا تمام کارهایی را که باید انجام می شد در مدت زمانی که کارمن همه را یادداشت کرد توضیح داد. او از کارمن پرسید که آیا او هنوز مجرد نیست و شروع به بوسه کارمن کرد. کارمن در اول مقاوم بود ، اما بعد از داستان لز زوری روشی که ونسا او را بوسید ، واقعاً روشن شد و رها شد. این خانمهای باهوش بوسیدن خود را ادامه دادند و لباسهای دیگر را در آوردند. آنها بدنهای شایان ستایش ، مارنگوهای عظیم و پوتین های گرد را نشان دادند. کارمن و ونسا ترک ها و احمق های ناز و شیرین را در سرتاسر خانه لیس زدند و یکدیگر را به وجد آوردند. دختران بارها و بارها به ارگاسم می رسند ، و این یک روز عالی برای زندگی مشترک بود.