بامبینو هنرمندی خجالتی داستان سکس ناخواسته و درون گرا است. او مشغول نقاشی است وقتی تارا اشلی ، نامادری شاهینش ، حرف او را قطع می کند و از او می خواهد چمنزار را بچیند. بامبینو پوزخند می زند "اما بعد از آن عذرخواهی می کند و توضیح می دهد که او تحت فشارهای زیادی قرار دارد تا مربی هنری خود را خوشحال کند. تارا با احساس در حال صحبت کردن در مورد" گیرکردن "و نداشتن دختر برای کارهای پرتره اش گوش می دهد. نامادری داغ برای نجات! تارا شانس از دست ندادن را برای ناپدری خجالتی خود در معرض دید قرار می دهد و با استفاده از رنگ بدن روی تمام بدن مجلل خود ، روی این هنرمند جوان را می چرخاند! سپس ، بامبینو "برس" عظیم خود را که تارا است بیرون می آورد. تعداد زیادی شاد است تا لب هایش را بپیچانید! زندگی از هنر تقلید می کند زیرا آنها روی یک بوم سفید قرار می گیرند و یک شاهکار در این فرایند ایجاد می کنند!