دوست پسر بیلی ، جیک ، آخر هفته در محل اقامت او اقامت داشت. این نوزاد باید به کلاس رقص برود ، بنابراین او را به همراه مادرش ، داریل ، آنجا رها کرد. در طول مدتی که بیلی رفته بود ، داریل شروع به صحبت با جیک کرد و به او گفت که او شنیده است که بیلی با متحدش صحبت می کند که چگونه جیک در عثمانی از او لذت نمی برد. او به او توضیح داد که آن مرد فقط به تمرین نیاز دارد زیرا میله او را گرفته است. دستگیره او را بیرون آورد و شروع به مکیدن کرد. آنها در اتاق خواب ادامه دادند ، جایی که داریل به جیک درس خوردن با شکم را داد. بیلی به خانه آمد و جیک را در حال لیسیدن بیدمشک ناز دارلز گرفت. بیلی عصبانی شد ، اما داریل توضیح داد که او به او درس می دهد تا بیلی را بهتر راضی کند. داریل از بیلی خواست پاهایش را پهن کرده و آن را امتحان کند. بیلی در روز اول مردد بود ، اما از این که سکس تصویری زوری در لیسیدن بیدمشک آبدارش چقدر بهتر بود شگفت زده شد. سپس ، بیلی بیدمشک خود را فریب داد در حالی که داریل کمک می کرد. داریل از او پرسید که آیا او می تواند گزیده شود و بیدمشک خود را نیز بکوبد. آنها به نوبت به شبکه های خود ضربه زدند و در تمام چهره های زرق و برق دار آنها آب میوه به دست آوردند.