بیلی در سنی است که مدام هوس انگیز است. ناپدری اش او را در حمام ، آشپزخانه و اتاق نشیمن خودارضایی کرده است. به نظر نمی رسد که او بازی با خاله کوچک کوچک و زیبا را متوقف کند. او به او می گوید که چقدر متأسف است و نمی تواند به خودش کمک کند. وقتی آن پسر می نشیند تا مشکل را با او در میان بگذارد ، او به او می گوید که او تا به حال شخصاً قوچ را ندیده است. او که ناپدری دلسوزی است ، می پرسد آیا دوست دارد او را تماشا کند یا خیر. او فیلمسکسیزوری می گوید که می تواند و می تواند در طول مدتی که به گربه اش نگاه می کند لذت ببرد. پدرخوانده می گوید: "مطمئنا". سپس ، او می خواهد آن را لمس کرده و سپس زبانش را بگیرد. "مطمئناً" پدر خوانده مفید می گوید. بعد از مکیدن رامد بزرگش ، او می پرسد که آیا می تواند آن را درون خود قرار دهد. "بله "او می گوید. چاپ ، او واقعاً به دخترخوانده اش اهمیت می دهد. او به او لعنت بزرگی از زندگی جوانش می بخشد. خوب است ببینیم خانواده چگونه به یکدیگر کمک می کنند و از آنها حمایت می کنند."