آوا دوستانش را به یکی از مکانهای مورد علاقه اش آورد. این نوزاد به آنها نگفت که چه چیزی است زیرا می خواهد دوستانش را غافلگیر کند. یک بار که آنها داخل محل بودند ، او آنها را به دیواری آورد که چهار سوراخ در آن وجود داشت. او گفت که آنها در کنار شکافی بایستند و انتظار داشته باشند. همه آنها ایستادند و منتظر ماندند در حالی که زنگ خورد و ناگهان شلنگ در هر سوراخ ظاهر شد. دوستان آداس در روز اول خجالتی بودند و آدا به آنها نشان داد که می توانند دیک ها را گرفته و آنها را بردارند. همه آنها با عصبانیت شروع به تکان دادن خروس ها کردند. سپس ، آدا پیشنهاد کرد که آنها مکیدن خروس ها را شروع کنند و آنها این کار را کردند. آدا تصمیم گرفت که می خواهد حفاری کند. او خم شد و شکاف نازک خود را در سوراخ درخشندگی کوبید. سرانجام ، آدا به همه دختران گفت که یک خروس را بردارید و آن را فیلمهای سکسی زوری همه جا تقدیر کنید.