آئودرینا خوش گذشت. آن نوزاد در آن قسمت مخزن تنگ و شورت کوتاه بسیار زیبا به نظر می رسید. پانتونهای بزرگ او در حال حاضر برای مکیدن xnxxلز زوری بسیار حجیم و ملایم به نظر می رسید. آدرینا به آرامی این ضربات بزرگ را بیرون کشید و آنها را به شکلی دیدنی تکان داد. بریک و او به داخل رفتند و این پسر گونی های بزرگ شیر را روغن کرد تا بتواند چاقویش را بین آنها بیندازد. آئودرینا آن را مانند یک قهرمان مکید و یک حرکت تکان دهنده غیرقابل تصور را انجام داد. او آن جعبه داغ را کار می کرد و سوار آن دیک می شد ، در حالی که کوزه های بزرگش به اطراف می پرید. سپس آجر بار زیادی از آب میوه پسر خود را در سراسر اسلحه های غول پیکر آئودرینا منهدم کرد.