اوبری گلد با مادر ناتنی اش ، هالی قلب ، در حال معاشرت بود. اوبری می پرسید که خوب است دوست پسر او ، الکس ، بیاید. هالی می خواست او بیاید تا این بچه بتواند او را به همین ترتیب لعنت کند. بنابراین آنها نقشه ای طراحی کردند. یک بار دوست پسر او آمد ، اوبری شروع کرد به بوسیدن او و مکیدن دانگ او. او در حالیکه هالی دزدکی وارد شد و خروسش را سوار شد ، او را با چشم بند بست. پس از مدتی ، الکس چشم بند سکس زوری مخفی را برداشت و متوجه شد که این مادر ناتنی اش هالی است که سوار خروس خود شده است. این احساس برای دومین بار وحشتناک شد و سپس دختران به او گفتند که دراز بکشد و از آن لذت ببرید. خروس او را مکیده و سوراخ کردند. آنها به نوبت دوتای خود را کوبیدند و آن آب میوه را در سراسر آنها دریافت کردند.