من و خاکستر گم شدیم ... یا ما بودیم. بعد از اینکه یک راه را اشتباه گرفتیم ، وارد یک پمپ بنزین شدیم و تصادفی به امبری برخورد کردیم ، زیرا این کودک نمی دانست چگونه یک آپارتمان را تعمیر کند. بعد از من آن را برای او بررسی کردم من خودم را معرفی کردم و به او پیشنهاد کمک دادم. من به او گفتم می توانم یکی از دوستانم را برای تغییر آپارتمان دریافت کنم اما حدود یک ساعت طول می کشد. قرارداد را ببندید. او موافقت کرد و من او را در کامیون خود قرار دادم. هنگامی که به خانه ام می رفتم ، او من را منفجر می کرد. او از کمک من بسیار قدردانی می کرد و مهمتر از آن او عصبانی بود که همسرش به او توجه نکرد تماس و تلاش برای برقراری ارتباط با او برای کمک به او. هرچند به این دلیل که من توانستم او را در لباس تولدش پنهان کنم و به کلیتوریس سنگین او نگاه کنم. او یک دوست داشتنی بود و واقعاً با بزرگترین سکس از کون زوری خود myshlonghard ، غنیمت محکم