چند داستان سکس زوری هفته ای نگذشت که ما یک مهمانی حیرت انگیز داشتیم و در نهایت روی تخت افتادم. صبح روز بعد ، در حالی که از یک خماری شیطان پرستاری می کردم ، زن عموی من به دنبال من آمد. قرار بود این دختر بچه با پسر عموی من در مهمانی حاضر شود ، اما او شک نکرد که بیمار است و آنها تصمیم گرفتند در خانه بمانند. در مدتی که پسر عموی من به سر کار رفت ، با عجله به محل اقامت رفت. برنامه او این بود که در تمام مدت برای خود لوی دریافت کند. من سعی کردم او را وادار کنم تا نظرش را در مورد خیانت به پسر عمویم عوض کند ، اما بدن فوق العاده ای که دارد روی هم رفته است. من همیشه می خواستم برای خودم شاهد باشم و می دانم که پسر عموی من قبلاً به او خیانت کرده بود ، بنابراین فهمیدم چه چیزی برای غاز خوب است برای نگهبان خوب است در حالی که لوی در حال دوش گرفتن بود ، به طبقه بالا رفت و روی مبل خود دراز کشید و با پای خالص و آبدار شگفت انگیز خود در انتظار تله گذاشت. لوی معمولاً شکارچی است اما این بار این پسر طعمه بود.