فرشته به خانه آمد و حق داشت بوته اش را کوتاه کند و برای خوردن او آماده شود. این نوزاد پس از اطمینان از درست بودن عکس ، یک جفت عکس برای او ارسال کرد. او بلافاصله بعد از اینکه این مرد برای به دست آوردن خانه راه زیادی را طی می کرد ، با او تماس گرفت. او از طریق تلفن به او گفت که قصد دارد یک آفتابگردان بوته ای بسازد. او با اسپرم شلاق زده و چند گیلاس ظاهر شد و او را به آرامی روی پشت دراز کشید. او با احتیاط خامه زده شده را بر روی تپه فرفری او پاشید و روی آن را با گیلاس پر کرد. انتظار آنجل را مجنون می کرد. او اولین گلو را درست در آن دسر جذاب دید سکس زوری مدرسه و او را دیوانه کرد. آنجل با ضربه زدن به او و بیرون کشیدن مغزش به او لطف کرد.