لیلیث به پمپ بنزین نزدیک شد ، اما به نظر نمی رسید کیفش را در هیچ کجا کشف کند. برای او مطلوب بود ، پیتر در همان نزدیکی بود و این دختر داغدار را در حالت آشفته خود دید. پیت که همیشه مایل به کمک به یک دختر در ناراحتی بود ، دست یاری داد. آن مرد هرچند کار خیریه نمی کرد و می خواست کمی به عقب برگردد ، بنابراین آنها توافق کردند و لیلیث آماده سوار شدن به ماشینش شد. ما فهمیدیم که لیلیت یک زن غالب است و با رابطه جنسی بیگانه نیست. آنها کمی رانندگی کردند ، اما این بچه بی تاب شده بود ، بنابراین او کنترل موقعیت را در دست گرفت و شروع به مکیدن پتر کرد. او به سرعت مکانی را کشف کرد ، و آنجا کاملاً عیاشی بود ، زیرا بدن مینیاتوری او را کج کرد و از هر زاویه ای که می توانست به فضای مینیاتوری آن شکاف را بکوبد. پیتر هنوز همه چیز خود را داد و لیلیت تمام توان خود را از جمله یک صورت کامل و یک مشت پول گرفت.