دختر لزلی ذن واقعاً دوستان خوبی با کیمبرلی است. پس از یک شب درشت ، کیمبرلی تصمیم گرفت در خانه Zen بخوابد. لزلی وارد اتاق نشیمن شد و گفتگویی را با کیمبرلی آغاز کرد. کیمبرلی اعتراف کرد که با دوست پسر خود مشکل دارد و لزلی راه بی عیب و نقصی را برای مقابله با آن به او نشان داد. بله ، حدس زدید ، محبت زنانه. این دختر بچه استدلال کرد که کیمبرلی می تواند برود و به دوست پسرش بگوید که او را حسود کند. این برای کیمبرلی ایده ای عالی به نظر می رسید ، بنابراین شروع به جشن زبان آغاز شد. لزلی به كیمبرلی چیزهایی آموخت كه هیچ دوست پسری نتوانسته بود. صحنه عالی.