عشق Lexi روز دیگر با ما بود و آن نوزاد برای همه چیز حاضر بود. او آبنبات چوبی مورد علاقه خود را آماده می کرد تا چیزهای دیگری را برای باد کردن آماده کند. او به سختی چیزی داشت که بتواند کلوچه اش را بیرون بکشد. او از مالیدن آب نبات روی دکمه عشقش لذت می برد تا حتی شیرین تر شود. تایلر بعد از اینکه خودش را خیلی مرطوب کرد وارد کار شد تا کار را تمام کند. او در حالی که سعی می کرد به آن مرکز جذاب مراجعه کند ، روی دیک او رفت و به شهر رفت. تایلر با پر کردن این مرد دو گانه طبیعی غول پیکر را انجام داد. لکسی دارای بدنه ای داغ بود که به نظر می رسید بسیار پیچیده است. لکسی به ما نشان داد که چرا نام نهایی او عشق است.