لوی در یک مرکز تجاری محلی راحت قمار می کرد. همانطور که من سعی می کردم سوراخ او را بدون آن مکان و ساحل برای شکار کردن گربه مادر به دست آورم ، لانی با فریاد تلفن خود را در مورد پرداخت هزینه های حمایت از فرزند و معضل فعلی خود در مورد لباس تولد برای دخترش فریاد زد. این دختر بچه مجبور شد برای خرید لباس ارزان از او در فروشگاه رفاه بخرد و ما کل بحث را شنیدیم. لوی پیشنهاد داد که هزینه لباس را بپردازد و به او اطلاع دهد که هیچ رشته ای در کار نیست ، اما او اصرار داشت تا محبت را پس دهد. این پسر به او گفت که می تواند بعداً بعد از ظهر از آنجا بگذرد و کمی او را همراهی کند ، به این ترتیب آنها می توانند یکدیگر را بشناسند و بعدازظهر را به طور مشترک خوش بگذرانند. او با او ملاقات کرد و من مطمئن هستم که لباس و گونه ای که او به او داده بود فقط تکه تکه کیک بود زیرا او همه چیز را در مورد داشتن یک زمان فوق العاده دوست داشت. او این کار را سخت و سریع روی لووی انجام داد.