لوی در زمانی که آن کودک در حال نگهداری از بار بود با هالی آشنا شد. در اوایل ، آن مرد فقط برای دریافت نوشیدنی رایگان معاشقه می کرد و منتظر نبود تا همه چیز را بدون آن دریافت کند. او به مامان دیگری که در میخانه گردش می کرد توجه داشت اما هالی به شدت به او علاقه داشت ، تصمیم گرفت به جای او او را ببرد. بعدازظهر بعد ، پس از اینکه لوی خماری خود را پشت سر گذاشت ، او به او تماس گرفت و او را آورد. آنها زمان زیادی را به گپ زدن اختصاص ندادند و به آن رسیدند. هالی دراز کشید و لوی زخم او را با زبان زد. پای خز او آنقدر آبدار بود که حتی قبل از اینکه او شروع به کار کند می توانید به وضوح بیدمشک دوست داشتنی او را در سراسر شلوار خیس شده تماشا کنید. او با ضربه زدن به او لطف کرد و او را قوی و مایل به رفتن کرد. من تصور می کنم این شرط بندی جذاب است که ما از آن به بعد در آن میخانه نوشیدنی رایگان دریافت کنیم.