لوی با میک ، مولی و کیمبو به ساحل شکارچیان می رود تا ببیند اوگماه ، شاون ، چه کار می کند. روز با کمی ملاقات و سلام و یک دور عکس شروع می شود. در مدت کوتاهی ، شاون به روشهای قدیمی خود عمل می کند و لوی را به یک مادر جذاب و کوچک آشنا می کند که من دوست دارم او را به خیریه گوشه ای گوش کنم. با تلاش ترکیبی شاون و لیوی ، این نوزاد فرصتی ندارد. به زودی او به اندازه کافی در اتاق مردان است تا حرم شکارچی را ببیند و خودش را آماده کند تا یکی از عکس های روی دیوار شود. لوی شروع به مکیدن بزرگترین کیسه های شیر خود می کند ، اما وقتی شروع به دمیدن می کند ، مردم وارد می شوند و او مقدار بیشتری از مکان شخصی را انتخاب می کند. آنها به levis باز می گردند و دوباره از قبل شروع می کنند ، حتی وقتی روی پیوند درب کلیک می کنند. یک بار در داخل او همه چیز را ترک می کند و اجازه می دهد تجربه اش در سراسر جهان بدرخشد. آن فرشته کوچک خجالتی در نوار به سرعت تبدیل به یک ماشین لعنتی و مکنده می شود. پس از درخواست های بی شمار او برای خراب شدن ، لوی به او آنچه می خواهد می دهد. خیریه سپس التماس می کند که با یک تقطیر خیس شود ، یک درخواست دیگر با خوشحالی ارائه شد.