لوی من را به یک بازار خرید و فروش کشاند تا در مورد طرح سریع خرید و فروش کفش های گران قیمت خود صحبت کند که این پسر می تواند با پنج انگشت تخفیف دریافت کند و سپس آنها را در غرفه ای در بازار کک ها با قیمت فوق العاده پایین بفروشد. ما داشتیم این طرف و آن طرف می رفتیم ، اما من واقعاً نمی دیدم که در چنین مکان گندی چگونه کار می کند ، اما بعد از آن شاهد یک ملت گرم و والری بودیم که در حال خرید چمدان بود. او توضیح داد که چگونه این نوزاد نمونه مشتریانی بود که او مورد هدف قرار داده بود و درست در میانه شکستن آن ، تمرکز خود را کاملاً از دست داده و به حالت شکار شکاف شکوهمند تبدیل شد. او مانند یک کرکس که غذای بعدی خود را می طلبید وارد شد و او را در زمان بی سابقه ای کیسه کرد. او کمی احمق بود اما او متوجه شد که او سعی می کند ، به طرز بدبختی به شما فکر کند ، برای لذت بردن از آن سخت تلاش می کند. او بازی کرد و آدرس و شماره تلفن او را در تلفن او تایپ کرد. وام بام متشکرم خانم و رفت و نظافت کرد. لوی آنقدر سوراخ مامان را محکم کرد که بیرون کشیده شد و فقط در مدتی که لوی دوش گرفت خوابش برد. چیزی شبیه لهجه بریتانیایی روی یک milf شرور نیست.