لوی تصمیم گرفت یک جشن هالووین برپا کند تا سعی کند مادر دیگری را که من دوست دارم به دنبال آن بروم. ما به سختی مهمانی کردیم و لوی در اواخر شب چشم اندازهای جذابی داشت. برخی از دوقلوها شماره خود را به او دادند اما به نظر می رسید که از بین رفته است. یک عیار لباس بازیکن بیس بال در اصل به او تعدادی معاشقه می کرد اما در نهایت لووی یکبار دوست پسرش ظاهر شد تا او را به خانه ببرد. اوضاع به گونه ای تلخ به نظر می رسید که مامان شاغل که برای مراقبت از بار استخدام شده بود به او اطلاع داد که این نوزاد از او مراقبت خواهد کرد. من نمی دانم آیا او این کار را انجام داد ، زیرا او از او یک راهنمایی بزرگتر می خواست یا فقط راهنمایی او را می خواست و سپس کمی سخت و سریع. او یک مادر خوب جسور و با اراده بود و سرتاسر لووی را می گرداند. این مانند این بود که یک خانه را ترک کرده بود وقتی که لوی لطف کرد و فانوس خود را روی صورتش کشید. این درست بود که بدانید آنها مانند سوت زدن سیب بر روی هم رفته اند. هالووین شاد!