من و لوی برای تهیه وسایل ضروری به سوپرمارکت می رفتیم و دیدیم ریچیل با تلفن همراه شوهر سابقش در حال بحث و جدل در مورد لغو کمک های جاده ای خود است. به نظر می رسید آن بچه کلیدهایش را در ماشینش قفل کرده است و ما آنجا بودیم تا راهنماییم کنیم. لوی تقریباً هیچ دقیقه ای روی او کار کرد و سرانجام او را متقاعد کرد که به محل کار خود برگردد تا به او کمک کند تا درب بازکن لاغر جیم ماشین خود را جستجو کند ، زیرا این پسر چندی پیش وارد نشده بود و همه چیز به هم ریخته بود. او موافقت کرد و ما به محل او بازگشتیم. ما بعد از این که یک بار به غنیمت او نگاه کردیم و متوجه شدیم احتمال ضربه زدن وجود دارد ، فکر کردیم مواد غذایی مورد انتظار است. لوی کمی کار وارد کرد و او را مجبور کرد تا با شراب شل شود. الاغش ضخیم و دوست داشتنی بود و روی یک قاب کوچک کوچک قرار داشت. ما متعجب بودیم که چگونه چنین داغ تناسب اندام می تواند یک بچه را بیرون بیاورد و اندام او را حفظ کند.