من و لوی به ساحل سفر کردیم ، وقتی متوجه رز شدیم. لوی به قدری کوتاه آمد که بتواند ببیند آیا این بچه در واقع تنها است یا در انتظار کسی است. ما با او شروع به گفتگو کردیم و او گفت که دوستانش او را ایستادند و او در این فکر بود که اکنون با تمام وقت آزاد خود می تواند چه کار کند. این کار متقاعد کننده بود ، اما سرانجام او موافقت کرد تا با لوی رفت و آمد کند و من به خانه او برگردم. این چاب به او وعده ماساژ ، چند نوشیدنی و برخی غذاهای چینی را در خانه ای با تهویه مطبوع داد. او از همان ابتدا بسیار جذاب و چشم نواز بود و برای دریافت مراقبت آزاد و مراقبت از او مقدار زیادی لازم نبود. wazoo فوق العاده و زن و شوهر بیلی بونگ خوب او بعد از ظهر سرفه می کردند.